موضوع: همرنگ آب با چ هدفی شکل گرفت؟



طبق تحقیقات محلی و منطقه‌ای صورت گرفته، هدف از تاسیس این وبلاگ 
در هاله‌ای از ابهام به سر می‌بره! برای اینکه بتونم هدف اصلی رو کشف کنم
در اولین حرکت سری به آرشیو مطالب زدم.

چه سر زدنی بود... کلی خاطره تلخ و ترش و شیرین و ملس برام زنده شد.
ولی خب لذت بردم که زندگیم یکنواخت نبوده و تونستم پستی و بلندی‌ها رو
لمس کنم و امیدوارم درس هم گرفته باشم.

تو این میون همراهی دوستان مختلف با عقاید و عواطف متفاوت برام جالب بود.
البته به این نتیجه هم رسیدم که خیلی توی حفظ این دوستی ها موفق نبودم و 
مخاطبان این وبلاگ رو به کاهش هستند اما این اصلا بحث ما نیست؛ مسئله
اینه که اصلا این وبلاگ برای چی شکل گرفته؟

خب آشنایی من با اینترنت بصورت رسمی بر میگرده به زمان آشناییم با تبیان
و حواشی اون. تو اون محیط با دوستان زیادی آشنا شده بودم و خب دوست
داشتم که این دوستی‌ها ادامه پیدا کنه، برای همین این دوستان من رو به 
حضور در وبلاگهاشون دعون میکردن و بعد از یه مدت هم گیر داده بودن که
چرا تو یه وبلاگ نداری و این حرفا!!

هی از من انکار و از اون‌ها اصرار تا اینکه بالاخره اونها پیروز شدند و این فکر
به ذهنم افتاد که یه وبلاگ شخصی درست کنم!

همون موقع بود که نشستم با خودم اتمام حجت کردم که دلیلی نداره این
وبلاگ تبدیل بشه به دفتر خاطرات روزانه و همه بدونن که من چه زمانی
چه کاری انجام دادم!*

به این فکر کردم که فضای اینترنت نامحدوده و مثل دفترخاطرات محدودیت
 برگه و قرار دادن عکس نداره. پس بیام و از این امکان برای خودم استفاده
کنم نه دیگران!

تصمیم گرفتم که:
اینجا بنویسم تا بعدا که گذرم به اینجا افتاد بدونم کی بودم و افکارم چی
بوده و دایره دوستانم چه عقاید و عواطفی داشتند. بعد بتونم با زمان حال 
مطابقت بدم و ببینم کجای زندگی ایستادم!

قطعا نظر مسخره‌ای ه اما تا الان تونستم تو راه پیشرفت نوشتن ازش
استفاده کنم. وقتی مطالب تولیدی خودم رو از اون ابتدا تا الان مقایسه
میکنم میبینم که حداقل با نظرات دوستان تونستم یه پله کوچولو ترقی
کنم و این برام کلی ارزش داره.

برای اینکه شما هم با این پیشرفت از نزدیک روبرو بشید به ترتیب تاریخ 
برخی مطالب تولیدی خودم رو میذارم؛
«+، +، +، +، +، + و +»

در کل اینکه من به اون شعار وبلاگم که سر درش نوشتم پایبندم و
اگر مطلبی که باب دل شما خوبان بوده به نگارش در نیاوردم
پوزش میخوام. بیشتر سعی کردم به خود جوشی مطلب نگاه
کنم نه چشم شما خواننده محترم (: برای همین ممکن ه در  این
میون برخی دلخوری ها پیش اومده باشه که پوزش میخوام بازم.

امیدوارم اون دور دورا که سر میزنم اینجا خیلی تغییر نکرده باشم و 
این عقاید و مطالب برام خنده دار و مسخره نباشه. حداقل پایند
باشم به عقایدم.


* به دوستانی که با این دید وبلاگ درست کردن توهین نمیکنما. این فقط یه نظر شخصی ه.
پ.ن: میخواستم این مطلب رو در روز تولد وبلاگم بنویسم اما خب مثل یه ماهی از ذهنم
سر خورد و پرید بیرون.