انسانی بدبخت، معتاد و بعضا پولدار!
«بی خاصیت، علاف، بدبخت» القابی هستند که به انسانهای بیانگیزه و بیهدف
نسبت میدهند. البته در بخشهایی از کنج تاریخ، از آنها با لقب «ذلیل مرده» هم یاد میکنند.
اما تصویری که من از انسان بیهدف در پس ذهنم ذخیره کردهام، فردی است که کنج دیواری
تکیه داده و زنجیری میچرخاند و لنگه کفشی در دهان بالا و پایین میکند! گهگاهی هم گردنی
به این سو و آن سو میچرخاند! یک فرد بیآینده، بدبخت، معتاد و بعضا پولدار!
چون اگر هدفی داشت در پی آن بود نه کنار دیوار.
ی لحظه...
آخــیش، خدا پدر و مادر مخترع جاروشارژی رو بیامرزه حداقل اگه به درد جمع کردن
آت و آشغال نخورده به درد پشه گرفتن میخوره!
حالا هرچقدر این تصویر را با خودم مقایسه میکنم هیچ وجه اشتراکی نمیبینم!
اما...پس چرا من هیچ هدفی از برای خود ندارم؟! به جان خودم نه افسردهام، نه خود را
شکست خورده میبینم، نه سرخورده شدهام و نه از زندگی سیر! حتی هر روزم هم با روز قبل
و بعدش هم کلی تفاوت دارد! پس چرا از این اختیاری که خداوند در اختیارم قرار داده
به بهترین شکل ممکن استفاده نمیکنم؟!؟
البته بیهدف بیهدف هم نبودمها! هدف داشتم و دارم اما سطحی و کوتاه مدت است!
یعنی تا بخشی از آن مرتفع میشود، میشوم انسانی بیهدف!
ی لحظه...
من اون حرفی که در مورد جاروشارژی زدم رو پس میگیرم بجاش از خدا میخوام
نسل هرچی پشه تو این اتاقه رو با خاک یکسان کنه!
تاکنون nنفر مقابلم نشسته و این سوال را پرسیدهاند:
«شما چه هدفی را در زندگی دنبال میکنید؟»
و من هر nبار در گِلی فرو میروم و با لبخندی مغرورانه همین سوال را از خودشان میپرسم!
اما واقعا من چه هدفی را دنبال میکنم؟ الان دقیقا یک هفته و سه ساعت است که با
خودم کلنجار میروم یک هدف بلندمدت برای خود انتخاب کنم تا حداقل در بار n+1ام
بکوبم در صورت فرد مقابلم اما دریغ از یک ذره هدف! گویی این مغز دست کویر لوت را هم
از پشت بسته است. حداقل آنجا سرابی وجود دارد اما در این مغز خبری از سراب هم نیست!
اصلا نمیدانم که باید تعجب کنم و بحال خود افسوس بخورم یا آنکه فکر نکنم و
یک امر طبیعی بحساب بیارمش! اما واقعا من در انتخاب هدف مشکل دارم! برای همین است که
دیگران خیلی راحت برای رسیدن به اهدافشان از من استفاده میکنند.
شاید اگر هدفی داشتم خیلی محکم می گفتم نع، ببخشید
این چیزی که می خواهید جزو favoriteهای من نیست!!
اما واقعا من در انتخاب هدف مشکل دارم!
ی لحظه...
نه انگاری پشهها هم رفتن بخوابن. منم برم دیگه بخوابم. شاید زد و تو خواب لیافت دیدن
این «هدف» رو پیدا کردم!
پ.ن: نمیدونم چرا هر وخ به این موضوع فکر میکنم گردنم میگیره! الان باز گردنم در حد تیم ملی گرفته ول کن هم نیست!!
هر فردی در قبال عقاید خودش