برترینهای وبگردی
برترینهای این هفته:
دلم نیومد مطالعه این کار ارزشمند رو بهتون پیشنهاد ندم
«پروندهای برای پایان دنیا در سال 2012»
و
گرههای فکریتون رو هم اینجا باز کنید
برترینهای این هفته:
دلم نیومد مطالعه این کار ارزشمند رو بهتون پیشنهاد ندم
«پروندهای برای پایان دنیا در سال 2012»
و
گرههای فکریتون رو هم اینجا باز کنید

قاصدک تنهای تنها
قاصدک رقصان و زیبا
قاصدک یک قاصد از نور
قاصدک چشمه ی پر شور
قاصدک حرفی به لب داشت
قاصدک عزم سفر داشت
قاصدک بر باله باد
قاصدک آزاد آزاد
قاصدک تا مقصد رود
قاصدک بدرود بدرووود
فرستنده شعر: متئور (سارای عزیز)
پ.ن: عکس= بیانگر یکی از آرزوهای من که با قاصدک گره خورده (:
دیگه دارم دیوونه میشما!!!
یعنی چی که هیشکی حرف من رو نمیفهمه
نه واقعا برام سوال شده!
مدتی ه شدید حس همزاد پنداری
با این عکس رو پیدا کردم

اون وخ جالبه همه هم دم از طرفداری از متفاوت بودن میزنن
خب آدم حسابی وقتی خودت جنبه شنیدن حرفهای
متفاوت از اونچه که در ذهن و دید
خودت هست رو نداری
چرا تو سر ملت میزنی که: تو چرا اینطوری حرف میزنی!
یا من فن بیان ندارم یا من فن بیان ندارم :دی
اصلا من فن بیان ندارم و از زاویهای متفاوت به اونچه که
تو داری حرف میزنی حرف میزنم
همینی که هست
دٍهه...
----------------------------------
اینجاست که باید به یک حرف کلیشهای روی بیارم:
چرا هیشکی من رو درک نمیکنه!
----------------------------------
برخی تو خونههاشون لام تا کام حرف نمیزنن و
از دار ادبیات فقط یک سلام و خداحافظی
یاد گرفتن؛
اون وخ یکی که حرف زدن بلده اما
با دیدی متفاوت، باید هی
بزنن تو سرش دیگه!
پ.ن: پیشنهاد میدم هیچ وخ پستهایی نزنید که نیاز به عکس آدم فضایی داشته باشه. خدایی کافیه با کلیدواژه آدم فضایی تو عکسا ی سرچ بزنید دیگه شب خوابتون نمیبره :دی
امروووووز؛ دو تا نکته جدید یاد گرفتم
برای اینکه زکات این دانش، اون دنیا آویزان گردنم نشه
همینجا نشرش میدم تا خیالم راحت باشه!
دفترهای مشقتون رو باز کنید و سه بار
از روی جملاتی که در ادامه بیان میکنم، بنویسید!
یادتون باشه که دفترهای مشقتون نباید
خط خوردگی داشته باشه :دی
و اما دونکته اساسی زندگی:
«باید خودمون رو با هستی تطابق بدیم نه اینکه آرزوهامون رو به اون تحمیل کنیم»
و
«اگر به دنبال تغییر در زندگیمون هستیم؛ خودمون باید این تحول رو ایجاد کنیم»
بخند... هیچ اشکالی نداره
تو دلت به من بگو: شاهکار کردی! این رو خودم میدونستم!
ولی آیا مرد عمل هم بودی؟
بیشتر فکر کن و با دنیای اطرافت مطابقت بده...
زندگی...
واژهای پر ابهام...

از هر سمت ک به این واژه نگاه میکنم
هزار رنگ و هزار داستان میبینم
قاصدک؛
این پیام رو به معبودم برسون:
شــکرت که در این میان، اطرافیانم خوشبختاند...
بعد نوشت: برای احترام به نظر مخاطب پیامها ثبت میشه اما نمایش داده نمیشه. شرمندهام (:
«سلامت زمان»
این روزها وقتی کنترل تلویزیون را دستمان میگیریم بلاشک منتظریم تا
یکی از شبکههای تلویزیونی که انتخاب میکنیم صحبت از سلامت جسم
و روح کند چرا که تا دلتان و دلمان بخواهد شبکههای تلویزیونی از برنامههایی
چون «سلام دکتر» و «سلامت باشید» پر شده است! اینکه چه بخوریم
تا طول عمرمان بیشتر از قبل شود و یا چه ورزشی انجام دهیم تا
بدنی سالمتر داشته باشیم...
اما؛ میان این همه برنامه تلویزیونی ای کاش تنها یک شبکه و تنها در
یک برنامه تلویزیونی آموزش میدادند که، چه به خورد زمان بدهیم تا
طول عمر بیشتری داشته باشد؛ چگونه از زمان خود به بهترین شکل
ممکن استفاده کنیم و چگونه از بودن در کنار هم لذت ببریم!
شاید دانستن تنها یک فرمول ساده به کشدار کردن زمان و لذت بردن
از آن کمک کند اما کدام فرمول؟
حالا تنها مشکل این نیست. به فرض فرمول را هم پیدا و با یک حرکت
اکسیرانه طول عمر زمان را دو یا سه برابر کردیم؛ چه فایده وقتی برای
استفاده بهتر از زمان آموزشهای لازم را ندیدهایم.
---------------------------------------------------------------
«آلودگی پیشبینی نشده»
این روزها فکر و ذکر مردم شهرهای پرجمعیت و سرشار از آلودگی
تنها بارش چند قطره باران برای زدودن دود و غبار از سطح شهر است؛
و در این میان فکر و ذکر من این است که چقدر خوب که با یک
بارش باران، این نعمت الهی، آلودگی از سطح شهر زدوده میشود،
اما با آلودگی روح و جسم چه کنیم؟ آیا تنها چند قطره بارش قلب
به زدودن این آلودگی کمک میکند؟
پ.ن: این تعطیلی چند روزه کلی فایده داشته و روحیه من رو ب شخصه کلی تغیر داده اما ی چیزی رو هم خوب فهمیدم اینکه حسابی در مقابل این تعطیلی یهویی فکرم هم تعطیل شده و بلد نیستم چطوری از این زمان استفاده کنم. امروز نشسته بودم به این فکر میکردم که چطوری وقت خودم رو بگذرونم هرچند کلی هم کار بود که میشد انجام بدم ولی همه کار بود نه تفریح و من همچنان گیج یک تفریح ساده هستم!!
خیلی دوست داشتم که تولد امسالت
به مراتب خیلی پرشورتر از سال
و یا سالهای گذشته باشه
ولی خب خورد به محرم و نشد.
کلی ایده و فکر دارم که ایشالا بعد از محرم
باید پیاده کنم :دی

««بازم تولدت رو تبریک میگم جوجه شکلاتی خودم»»
خیلی خوشحال شدم که دیروز یادت نبود تولدت ه و
با دیدن کیک جا خوردی... شدید دوست دارم
یه بار این حس رو تجربه کنم :دی
واقعا میدونی
الان تو این فصل از سال و تو این آب و هوا
چی می چسبه؟
بعد از ی غروب پاییزی، راه بیافتی به سمت بلندترین جای شهر؛
روی یک سکو؛
کنار یک آتیش؛

چندتا سیب زمینی تنوری رو با شور و هیجان گاز بزنی و

بعد از اون...
در حالیکه یه شال گرم دور خودت پیچوندی و
یک لیوان چای داغ داغ داغ دستت گرفتی
رو به شهری که داره مثل جواهر می درخشه بشنیی و
فقط نگاه کنی و نگاه کنی و نگاه...

شاید حسرت بخوری...
شاید بخندی....
شاید...
هرچی که هست باشه فقط این رو میدونم که
وقتی از اونجا بر می گردی؛
حس دوباره زندگی کردن در تو موج می زنه
انگاری تازه متولد شدی
اما؛ اما حیف که نمیشه...

یکی دیگه از استانهایی که وصف عزاداریهاش رو در
ایام محرم شنیدم؛ استان کرمان ه.
در ایام محرم، مراسمهای مختلفی در استان کرمان
برگزار میشه؛ از مراسمهای معنوی گرفته
تا مراسمهای شکمی!
نصب پرچم، علم و پارچههای سیاه؛ پرسه امام؛ زنجیرزنی
سینهزنی، تغزیه، چهل مبنرون و پخت غذاهای مناسبی از
جمله آداب و رسوم استان کرمان در عزاداریهای محرم ه.
روایت کردند که مردم کرمان پیش از فرارسیدن ماه محرم،
برای آگاه کردن مردم و ساکنین روستاهای مختلف
چاووشی میخوندند و با علمهایی به
درب منازل برای جمع/آوری نذورات میرفتند.
گفته شده که در بیشتر شهرها و روستاهای کرمان
از اول تا هفتم ماه محرم، آش بلغور و یک شلهزرد بنام عاشوری
پخته و پخش میشه.
برام جالب بود که شلهزرد عاشوری رو یکی از اعضای خانواده به نیت
عضو فوت شده، میپزه و پخش میکنه. که البته بسته به
زمان فوت اون فرد زمان پخت هم متفاوت ه!
مثلا اگه از فوت فرد خیلی نگذشته باشه، اوایل محرم این عاشوری
پخته میشه و اگه خیلی گذشته باشه دیرتر میپزنن.
هموطنان کرمانی در پذیرایی از عاشوراییان حسینی، از آبگوشتی
به نام آبگوشت حسینی استفاده میکنند.
که در اون از میوههای خشک شده هم استفاده میکنند و در
نهایت در ظروف مسی سرو میکنن.
مراسم چهل منبرون هم یکی از قدیمیترین مراسمهای استان
کرمان محسوب میشه. به این صورت که عزادارن حسینی
همراه با یک شمع و با پای پیاده به چهل حسینیه و
تکیه سر میزدند و یک شمع در آن مکان
روشن میکردن.
در برخی مناطق استان کرمان هم، مراسم پرسه امام رو اجرا میکردن.
در این مراسم، گروهی موسوم به بنیاسد، چهرههای خودشون رو
میپوشوندن و با بیل و کلنگ مراسم نمادین
خاکسپاری شهدای کربلا رو انجام میدن.