خروس پلو!
کمتر از یک هفته است که همسایه جدیدی پیدا کرده ام،
از آن همسایه های گوش خراش و وقت نشناس
و البته گویا از خارجه برگشته!
چون همچنان سر تنظیم ساعت برنامه هایش مشکل دارد.
هرچند همسایه های قبلی ام هم دست کمی از این یکی نداشتند
ولی خب این یکی به معنای واقعی صدایم را در آورده!
خروس همسایه را می گویم!
دیدن مرغ و خروس ها درکنار بعضی خیابان ها حس و حال
شلوغی شهر را از سرم بیرون می کند و گاهی هم
ممکن است در عقبه دلم، یک قنج کوچک را هم
تجربه کنم اما،
تجربه همسایگی با یکی از اینها؛ به منزله همنشینی با
آسفالت سوراخ کن های سطح شهر است!
البته بدو بیراه گفتن به این خروس هم شده بود از برنامه های
روتین هرروزه ام، یکی ساعت 1ظهر و یکی هم
ساعت 5 و 6 بعدازظهر!
.
.
.
حالا دو روزی است دلم برای صدایش تنگ شده!!!
کمی تا قسمتی ابری نگرانم؛
به نظر شما گوشت خروس چه طعمی است؟
       + نوشته شده در جمعه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۲ ساعت  توسط همرنگ آب
        | 
       
   
 هر فردی در قبال عقاید خودش
	  هر فردی در قبال عقاید خودش