خیلی وقت بود یه بازی تو وبلاگ نداشتم به ابتکار «m» عزیز

این بازی رو راه انداختم.

زود تند سریع اولین کتابی که دم دستت هست رو باز کن.

برو به صفحه ۲۵ کتاب؛

حالا خط ۵ام تا ۷ام رو اینجا بنویس

انتخابی نیستا... گفته باشم...اسم کتاب رو هم دوست داشتیدبنویسید.

هرمتنی بود بنویس تا هم بخندیم و هم یه نکته ای یاد بگیریم.


............................................................ 

خودم:

(چون این شعر بینهایت شدید!! با دومین پست قبلی همخونی داره

برای همین کامل میگمش اما اون 3خط رو هم مشخص میکنم)

اما، براستی انسان چیست؟

به دنیا پانهاده ای درست مانند:

کتابی باز، ساده و نانوشته؛

باید سرنوشت خود را رقم بزنی،

خود و نه کس دیگر

چه کسی می تواند چنین کند؟

چگونه؟ چرا؟

به دنیا آمده ای! همچون یک ذره بذر زاده شده ای

میتوانی همان بذر بمانی و بمیری

اما، میتوانی گل باشی و بشکفی،

میتوانی درخت باشی و ببالی!

«اوشو»