مقوله گناه مَثَل خواب دم صبح می‌مونه؛

وقتی شیرینی خواب و گرمای پتو بر سحرخیر بودن غلبه می‌کنه و دو ساعت بیشتر از حد معـمول می‌خوابی

همون لحظه حس می‌کنی تمام دنیا رو بهت دادن و زرنگی کردی، اما کسلی وسط روز به هر نحوی که شده

این خوشی رو از دماغت در میاره و هزاربار از کرده خودت پیشمان می‌شی؛

در مـقابل وقـتی سـحرخیزی رو ترجـیح می‌دی، اولـش سـخت و تلــخ ِه ولی بعـدش انرژی‌ای وصـف ناشـدنی

تمام وجودت رو در بر می‌گیره و از کرده خودت راضی هستی.